بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

برای پسرم بردیا

واکسن 2 ماهگی

امروز 30 آبان با خاله مهناز رفتیم واکسن دوماهگیت رو زدیم خیلی دردت گرفت و گریه کردی من که نتونستم نگاه کنم ولی خاله مهنازت آرومت کرد و پاهات و نگه داشت الانم قطره استامینوفن خوردی و خوابیدی خدا می دونه تا شب چی کار کنی......؟؟؟؟؟؟؟ راستی مامان طاطا که مشهد رفته و مامان مینو هم رفته بیمارستان بستری شده برای گرفتن انسولین و هیچ کدوم از مامانی هات امروز پیشت نبودند منم از دیشب تا حالا کلی غصه خوردم که چی کار کنم با تو ولی خاله مهناز و تینا پیشمن .
30 آبان 1390

نی نی پارتی

امروز 28 آبان رفتیم نی نی پارتی خونه آقا هامون . خیلی خوب بود کلی بچه اونجا بود هم سن خودت همه متولد تیر مرداد شهریور 90 بودند. عزیزم کلی تازگیها می خندی و من و بابایی و می شناسی راستی دستت رو هم همش نگاه می کنی دوستت دارم عشقم اینم یه چند تا عکس از نی نی پارتی ...
30 آبان 1390

پسرم بردیا 1 ماهه شد

بردیا جونم 1 ماهه شدی عزیزم ........... 28 مهر 1 ماهه شدی تازه من و بابایی باهات حرف می زنیم می خندی و یه جورایی جواب مارو میدی و دل من و بابایی ضعف می کنه برای تو شبها بهتر می خوابی ولی خب 2 ساعت به 2 ساعت شیر می خوری کلی از لباسهات دیگه اندازت نمی شه . بردیا یه چند وقتی بود شیر زیاد بالا میاوردی و دکتر گفت ریفلاکس داری و من بهت شیر خشک مخصوص دادم تا 10 ساعت شیر مامانی و نخوردی یعنی بهت ندادم کلی غصه داشتم که شیر من و نخوردی ولی دوباره مامانی بهت شیر می ده انگار ارتباط قلبی بیشتری با هم داریم وقتی تو شیر می خوری اینم عکس 1 ماهگیت قربونت برم .................. ...
2 آبان 1390
1